مدرنیته شدن و شهرهای ایران
برنامه ریزی شهری و جی ای اس
تاریخ : چهار شنبه 5 شهريور 1393
نویسنده : مرجان سنجرانی

به یک معنا جامعه شناسی مطالعه مدرنیته در همه ابعاد آن،به ویژه جنبه اجتماعی آن است.از منظر جامعه شناسی تاریخی،شهر به عنوان یک نهاد، فضا و ساختاری است که در عصر مدرن ،انسان مدرن در آن زیست می کند و روابط و مناسبات او دارای ویژگی های متمایزی نسبت به شهرهای ماقبل مدرن است. با تعریف جامعه شناسی تاریخی به عنوان بررسی نهادهای مدرن(1 : Delanty and isin2003 ،جامعه شناسی تاریخی شهر،بررسی روابط شهر مدرن و انسان مدرن می باشد.ریتزر یکی از دلایل رشد و ظهور علم جامعه شناسی را در رشد شهرها ،مسایل و تبعات عدیده ناشی از آن می داند.نظریه های همبستگی اجتماعی و تراکم مادی و اخلاقی دورکیم،بروکراسی و عقلانیت وبر،نقد مارکس از نظام سرمایه داری ،جامعه صنعتی اسپنسر،جامعه زیمل و نظریه گمینشافت و گزل شافت او در مفهوم شهری شدن به معنای مدرن آن خلاصه می شود.به نظر ساوج جامعه شناسی در اوایل قرن بیستم به صورت رشته ای ظهور کرد که به طور اساسی ناظر به طبیعت زندگی شهری و تجزیه و تحلیل آنچه ممکن است با تساهل مسایل شهری نامیده شود ،بود-بیکاری،فقر،بی ثباتی اجتماعی،بی هویتی،تراکم و مانند اینها(ساوج1380 : 13).

نمود مدرنیته در شهر است و در شهر است که مدرنیته معنا و مفهوم واقعی خود را نشان می دهد.شهر و مدرنیته همراه و همزاد همدیگرند و تصور یکی بدون دیگری بی معنا و ناممکن است .برای شناخت ماهیت مدرنیته باید شهر را با تمام پیچیدگی های آن مورد کنکاش قرار داد.به واقع شهر در مفهوم جدید خود در دوران مدرن شکل گرفته و پیش از آن عملکرد و شرایط،کالبد،ماهیت،هویت و محتوای آن معنای دیگری داشته است به همین خاطر است که بسیاری از نظریه پردازان به ارائه تقابل های دوتایی مابین شهر مدرن و پیشامدرن و انقطاع تاریخی این دو پرداخته اند.شهر هم خاستگاه اصلی مدرنیته است و هم دستورالعمل پنهان آن است،در شهر است که مدرنیته به بلوغ تمام و کمال خود می رسد و شهر را جلوه گاه خود می سازد.به تعبیر دیوید لایون،شهر همچون کوره ای است که مدرنیته در آن شکل و قالب می گیرد و بازآفرینی می شود(هادی1384: 145).

الگوی غالب حیات آدمی در عصر امروزین شهرنشینی است،آمارها نشان می دهند که بیش از نیمی از جمعیت جهان ساکنین شهرها هستند و تا سال 2025 بر اساس برآوردهای بانک جهانی 88 درصد از کل رشد جمعیت در شهرها قرار دارند(1 :2002Thorns)که این موضوع بیانگر جذابیت و اهمیت مطالعه فضای شهر مدرن در عصر مدرن می باشد.رابطه مدرنیته و شهر و تاثیر اولی بر دومی کانون اصلی این مقاله می باشد.به نظر ممفورد به عنوان یکی از پیشگامان تاریخی شهر ،کارکرد اصلی شهر فرهنگ سازی و پرورش شخصیت آدمی است(ممفورد1381: 14)،با شهر است تمدن انسانی شکل می گیرد و شخصیت آدمی به بلوغ و کمال می رسد.بنابراین شهر را باید در نگاه نخست فضا و ساختاری در نظر بگیریم که به انسان مدرن هویت می بخشد و شخصیت او را شکل می دهد.

شهر معاصر پایتخت نفس سوژه است و محل نمایش تحول برونی آن ،نفس سوژه مدرن با شهر ممزوج گشته و جلوه گاه روح حاکم بر زمانه شده است.در تعامل شهر و مدرنیته است که از یک سو،شهر به مدد تحول برون از نفس سوژه مدرن به محلی برای تولید تجربیات گوناگون در زمینه شهرسازی بدل گشته و در مراحل مختلف خود مجاز و واقع را در هم آمیخته است و در جهانی تماما مصنوع دست آدمی زیستن در بطن افسانه و خیال مدرنیستی را فراهم ساخته است(هادی1384: 4-13).با ظهور مدرنیته تمایزی اساسی میان شهر مدرن و شهر سنتی ایجاد شد.انسان شهرنشین سنتی و مدرن دارای تمایزات و تفاوت های شدند که این تفاوت ها آنها را از هم متمایز می کند،نوع رفتار و هویت حاکم بر آنها و نوع مسایل و مشکلات آنها از هم متفاوت است.

برای شناخت تاثیر مدرنیته بر شهر ابتدا باید به برخی از مبانی مدرنیته و مولفه های آن که در ارتباط با شهر و مسایل آن قرار دارند،مورد بررسی قرار گیرد تا اینکه بتوان ویژگی های یک شهر مدرن را مورد بررسی و شناخت قرار داد.جهت درک ریشه ای و عمیق تحولات و تغییرات شهری ناگزیر به بررسی و شناخت مبانی مدرنیته هستیم ،زیرا مدرنیته عمدتا در فرهنگ شهری و مراکز شهری حضور دارد.لذا می توان مهمترین ویژگی های عصر مدرن و نقش آن در ایجاد شهر مدرن در موارد زیر مورد کنکاش قرار داد:

- اولین ویژگی مدرنیته گسست و انقطاع آشکار عصر مدرن با دوران پیش از آن است.نتیجه این موضوع شکل گیری دو تیپ ایده ال شهر یعنی شهر سنتی و مدرن است که هر کدام دارای ویژگی های خاصی می باشد.شهر در مفهوم جدید در دوران مدرن شکل گرفته و پیش از آن عملکرد ،شرایط ،کالبد و محتوای شهر با دوران پیش از خود تفاوت اساسی داشته است.

- یکی از ویژگی های دیگر عصر مدرن،علم آن است(هایدگر1375)علم مدرن با نگاه خاص خود به جهان منجر به تولید رشته هایی چون شهرسازی ،جامعه شناسی شهری و... شد.با این موضوع شهر به عنوان یک سوژه برای علم موضوعیت یافت ،نگرش تجربی به شهر ایجاد شد و شهر به کانون مطالعه علم مدرن تبدیل شد.

-  تکنولوژی و توسعه صنعت،منجر به تغییر شکل کالبدی و محتوای شهر ،تغییر در ساخت و ساز ،تولید انواع شهرهای جدید (مانند عمودی،گسترده ،شهرک ها ،مجازی و...)،تولید مدل ها و مدهای زودگذر در ساخت و سازهای شهری شد.با این وضعیت صنعت به مدد آدمی آمد و شهر را کاملا به میدان قدرت آدمی تبدیل کرد.

- خدازدایی و افسون زدایی،در این حالت شهر آسمانی معنای خود را از دست می دهد و به یک موضوع کاملا زمینی تبدیل می شود،تغییر مرکزی شهر از مراکز مذهبی مانند کلیسا ،در گام اول به مراکز اقتصادی و مالی ،بازرگانی و تجاری  و در گام دوم به سایر فضاهای شهری مانند میادین ،خیابانها ،مراکز فروش ،بزرگراه ها ؛تغییر مبنای رفتاری و آداب و رسوم در شهر از قواعد مذهبی و دینی به قوانین عرفی و حقوق شهروندی و تغییر مفهوم زیارت به گردشگری و توریسم تحت تاثیر این ویژگی مدرنیته است.

- ویژگی دوجهی و دولبه بودن مدرنیته:با این وضعیت فضاهای شهری به دو دسته متمایز فضای قابل اعتماد ،امن و مطمئن و فضاهای مخاطره آمیز ،ترس آور و غیر قابل اعتماد تقسیم می شود.

- بی ثباتی ،تخریب ،عدم تداوم به جای بی ثباتی ،آرامش و استواری. مارکس این موضوع را در دستنوشته های اقتصادی و فلسفی 1844 نشان داده است:

 

تمام مناسبات تثیبت شده،سخت و منجمد همراه با زنجیره ای از پیش داوری ها و نظرات کهنه و مقدس فرو می پاشد و هر آن چه به تازگی شکل گرفته است،پیش از آنکه قوام گیرد منسوخ می شود،هر آنچه سفت و سخت است ذوب می شود و به هوا می رود،آنچه مقدس است نامقدس می گردد و سرانجام آدمی ناگزیر می شود با دیدگانی هشیار با شرایط واقعی زندگی و مناسبات خویش با نوع خود روبرو شود(مارکس1380: 280)

 

به زعم مارکس دود شدن و به هوا رفتن و تخریب پی در پی و تغییر ارزشها ویژگی ذاتی و همزاد مدرنیته یعنی اقتصاد و نظام سرمایه داری است. در چرخه ای که از این همراهی نشات می گیرد ،هر آنچه را که خود خلق می کند ،اعم از کالبد شهر یا نهادهای اجتماعی شهری یا ایده ها و افکار گوناگون یا تصاویر و تخیلات هنری و حتی ارزش های اخلاقی همه را نابود می کند،آن هم به منظور خلق بیشتر و ادامه فرایند بی پایان نقش آفرینی مدرنیته در خلق مجدد شهر(هادی1384: 15).تخریب و نو شدن هر آنچه که در شهر ساخته شده،سبب می شود که هر آنچه را که با مدد علم و صنعت و تکنولوژی محکم ساخته شد است در فاصله کوتاهی دود شود و به هوا برود.تمام ابژه های مدرن ساخته می شو تا زود مصرف شوند،برنامه ریزی می شوند تا منسوخ گردند و از لحاظ اجتماعی بیشتر به چادر و خیمه شبیه اند تا یک بنای مستحکم(همان138).در این حالت معنا و ماهیت زندگی شهری نیز تغییر می کند ،همه چیز در شهر عریان و برهنه خود را نمایان می کند.عرصه های مختلف شهری تبدیل به محل پرسه زدن شهروندان می شود.جریان بی وقفه تفکر ،اندیشه و کالا باعث تغییر ارزش ها ،هنجارها و زندگی مدرن می شود.

- نقد از ویژگی های اساسی مدرنیته است.نقد زمینه ساز بازنگری و بازاندیشی در شهر در تمام ابعاد آن است .نقد سنت ها و بازخوانی آنها به تعبیر گیدنز و نه سنت زدایی،از ویژگی های اساسی مدرنیته است. در شهر هر آن چه سنتی است به چالش کشیده می شود تا در دنیای مدرن معنای دیگر بیابد.به باور مارشال برمن،شهرهایی چون سن پرزبورگ حوزه فوق العاده ای برای بحث نوگرایی است زیرا در آنها تضاد بین کهنه و نو و سنت و نوگرایی به طور مستقیم در زندگی روزمره مشاهده می شود(ساوج1380: 163).مدرنیته در این معنا تخریب مداوم سن ها و باورهای کهنه ای است که با شیوه زندگی همراه شده اند ،تولید شیوه های تازه زیستن آن هم نه در شکل های قدیمی بلکه در شکل هایی امروزین که باز شناسی آنها مساله جدید است(هادی1384: 25).تجربه نوگرایی با شیوه های سنتی زندگی در شهر که به لحاظ اجتماعی ایمن تر،پیش بینی شدنی تر و به سیستمی کمتر باز و دستکاری شدنی بود در تضاد است(ساوج1380: 7).

با ظهور مدرنیته دوران تاریخی تازه ای به روی بشر گشوده شد،مشخصا بیشترین نمود آن در شهر است، که از مهم ترین ویژگی های آن می توان به مواردی چون رشد شهرنشینی ،گسترش و توسعه علوم جدید ،پدید آمدن نهادهای جدید اجتماعی ،سیاسی و آموزشی ،از میان رفتن تدریجی نظام های سنتی ،جدایی مذهب از نهادهای سیاسی،حضور مردم در فعالیت های اجتماعی و سیاسی،جا افتادن حقوق فردی یکسان برای همگان ،ایجاد نظام های قانونی و گسترش نظام های مردم سالارانه اشاره کرد(حقیقی 1379: 13).

مدرنیته و شهر در رویکردهای جامعه شناسی

دو مفهوم مدرنیته و شهر ارتباط میان آنها یکی از موضوعات مهم در رشد و ترقی جامعه شناسی از ابتدای آن تااکنون بوده است.جامعه شناسان اولیه به شکل مشخص به استثنای وبر به موضوع شهر نپرداخته اند ولی می توان بحث در مورد زندگی شهری و پیچیدگی های آن را در لابلای نظرات آنها پی جویی کرد.

مارکس مهم ترین صورت مدرنیته را نظام اقتصادی و سرمایه داری می دانست که البته آنرا به خاطر اثرات منفی که بر حیات انسان ها گذاشت،به سختی مورد نقادی قرار داد .به نظر مارکس و انگلس انقلاب کارگری در شهر معنا می یابد و شهری شدن گامی در جهت انقلاب است.شهر مکانی است که کارگران به شکل توده های عظیم و متمرکز در آن قرار دارند ،بنابراین کمونیسم چه از نظر عملی و چه از تئوریکی مربوط به روابط شهری می شود(ممتاز1379: 6-104).

دورکیم گذار جوامع انسانی را از دوران پیش صنعتی (پیش از شهر نشینی) به دوران صنعتی (شهرنشینی)در قالب گذار از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیکی مشاهده می کند(فکوهی1383: 178).محیط های شهری جدید در نگاه دورکیم زمینه ساز مسایل عدیده ای از جمله آنومی و شرایط ناهنجاری و بی هنجاری در جامعه جدید است.در این جامعه جدید شهری شده و مبتنی بر همبستگی ارگانیکی،افراد پیوندهای گذشته خود را از دست می دهند و تن به شرایطی چون آنومی  می دهند که خود زمینه ساز مسایل متعددی است که دورکیم به طور مشخص به موارد چون خودکشی اشاره می کند.

وبر در کتاب شهر در گذر زمان با نگاه جامعه شناسی و تاریخی خود تلاش دارد تا تیپ ایده الی از شهر ارائه دهد.به زعم او شهر به معنای واقعی در غرب به وجود آمده است.وبر برای تفکیک شهر غربی و آسیایی ویژگی هایی چون بزرگی،اقتصاد،بازار تولید و مصرف، کشاورزی،سیاست و مدیریت را لحاظ می کند.یک اجتماع شهری به معنای کامل کلمه و به عنوان یک پدیده کلی فقط در اروپا ظاهر می شود(همان110).تکیه گاه نظری وبر در موضوع شهر کمتر شهر به معنای مدرن آن است بلکه بیشتر مدل نوعی شهر و مقایسه و تطبیق آن با شهرهای غیر اروپایی به خصوص شهرهای شرقی و اسلامی است.

زیمل در مقاله کلانشهر و حیات ذهنی به بررسی ویژگی های انسان مدرن شهرنشینی پرداخته است و تاثیر شهر مدرن را بر ذهنیت و روابط انسانها به تصویر کشیده است .هدف زیمل این بوده تا فرهنگ شهری را به شکل فرهنگ نوگرایی معرفی کند(ساوج1380: 156).زیمل مهمترین ویژگی های یک محیط شهری را در موارد زیر می داند:

- عقلانیت به این معنا که واکنش های ساکنان شهر مبتنی بر عقل است نه احساس

- ساکنان شهر حسابگرند یعنی هر عمل و رفتاری با امتیازات مثبت و منفی نگریسته می شود

- مردم دلزده و بی اعتنا هستند

- ساکنان شهر خویشتن دارند و به ندرت عواطف و احساسات خود را نسبت به دیگران به طور مستقیم ابراز می کنند(ساوج:1380: 156).

به نظر زیمل زندگی نو با از هم گسیختگی روان ،حیات روحی و احساسات از زندگی بیرونی و به بیان خود وی جدایی زندگی ذهنی و عینی مواجه است.با توجه به تنوع محرکاتی که احساسات ما را در زندگی روزمره مورد تهاجم قرار می دهد و برای حفظ خود از بحران و بی ثباتی بالقوه،ما مجبور به عقب نشینی به دنیای درون ،ذهنی و خلوت گزینی می شویم که مانند یک صافی در تجربه ما ایفای نقش می کند(همان:159).وی برای این موضع مفهوم بلازه را مطرح می کند.در زندگی شهری محرک های متعدد ذهن آدمی را تحریک می کنند که در نتیجه آن فرد دچار حالت بی تفاوتی نسبت به محرک ها می شود .ماهیت بلازه بی تفاوتی نسبت به تمایز میان چیزهاست(ممتاز:1379: 119).وی شخصیت انسان شهرنشین را حسابگر،عقلانی،کمی گرا و دلزده می داند.زیمل سویه دیگر شهر مدرن را آزادی فردی می داند و مکان های شهری را مکان هایی می داند که به خلاقیت و آزادی فردی می انجامد،مدرنیته از یک سو شخصیت آدمی را به حال خود گذاشت و به آن آزادی و حرکت ذهنی و جسمانی بی سابقه ای داد و از سوی دیگر عینیتی بی مانند به محتوای عملی زندگی بخشید (زیمل:ارغنون 3).

فهم شهر مدرن یکی از موضوعات مورد مطالعه مکتب شیکاگو بوده است.صاحبنظران این مکتب سعی بر آن داشتند تا شهر رابه عنوان آزمایشگاه شهری خود قرار دهند و در این راستا کوشیدند تا به مطالعه تجربی شهری مدرن و مسایل ناشی از آن بپردازند.

مارشال برمن نوگرایی را بر اساس مفهوم تجربه تعریف می کند که کانون و نمود آن در شهر و در خیابان است.به نظر وی برخوردهای خیابانی با فرهنگ نوگرایی ارتباط می یابد.وی به بررسی ماهیت دوگانه زندگی نو می پردازد.با این استدلال که آزادی مردم برای تغییر و توسعه همراه با ناامنی ناشی از اطمینان نداشتن به پیش می رود.برمن خیابان را دنیای کوچکی برای زندگی مدرن و مبارزه برای فضای عمومی و قلب پژوهش نوگرا تلقی می کند.وی خیابان و تظاهرات خیابانی را اولین نشانه های زندگی نو می داند.برمن با این استدلال که برخوردهای خیابانی پیش بینی نشدنی و ناشناخته است نقش خیابان را به مسایل جامع تری مربوط می کند.[در خیابان]ما هرگز مطمئن نیستیم که با چه کسی مواجه خواهیم شد یا نتیجه آن چه خواهد بود.این امر از یک سو فرصت خوبی به ما می دهد ، اما از سوی دیگر نگران کننده است .ممکن است مورد دستبرد ،حمله یا تحقیر قرار گیریم.این ناامنی عمومی نقش حس بینایی را تقویت می کند.این امر باعث برجسته شدن تخیلات تصویری و متعاقب آن اهمیت یافتن سبک و مد می گردد(ساوج1380: 167).کلان شهرها عرصه دیدگاه ها و روابط موقت و ناپایدار تصادفی و نیز کانون چیزهای بدیع و نو و عرصه ظهور سطوح جدیدی از خطرات شخصی،عدم قطعیت ،گمنامی و آوارگی محسوب می شود،چیزهایی که نمود عینی نوگرایی در دنیای مدرن است.



|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: شهر , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

[Comment_Gavator]
shahram&maryam در تاریخ : 1393/7/7/1 - - گفته است :
[Comment_Content]

[Comment_Gavator]
shahram&maryam در تاریخ : 1393/7/7/1 - - گفته است :
[Comment_Content]


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
سلام به وبلاگ من خوش آمدید. این وبلاگ طراحی شده فقط جهت بالا رفتن اطلاعات شما در زمینه جغرافیا و برنامه ریزی شهری و دروس مربوط به این رشته می باشدو قصد دارم از ایدها و روشهای جدید برای بهتر شدن هر چه بیشتر شهر ها بگم . با آرزوی موفقیت روز افزون برای همه ی پویندگاه علم ودانش.